بهت میگم چه خانواده ای! مامان هنگام تمیز کردن متوجه شد پسرش صبحگاهی نعوظ دارد. برای اون سن طبیعیه او به جای اینکه وانمود کند هیچ اتفاقی نیفتاده، با دختر سبزه اش تماس گرفت و از او خواست به برادرش کمک کند. در نهایت هر دو راضی بودند و مادر خوشحال شد که دوباره آرامش در خانواده حاکم شد.
عوضی به شوهرش پیام داد که شبها منتظرش نباشه چون با دوستانش به کلوپ شبانه میرود و با چند سیاهپوست میخوابد. و این سفیران با چماق های داغ بین پاهایش - تنها چیزی که می خواهند دهان اوست و "